Studio Daei
CREATIVE DESIGN STUDIO
Studio Daei
CREATIVE DESIGN STUDIO

تئاتر

تئاتر و تولید محتوای اون هیچ وقت برای من حکم فعالیت حرفه ای برای کسب درآمد نداشته، شاخه ای از فعالیت بوده که توش به دنبال تجربه و عشق بودم، با تیم اجرا که مثل خانوادم میشن همه قواعد حرفه ای گری رو همزمان با بستن قرارداد کنار میذاریم و با شوق کودکانه کار می کنیم. 

نمایش اتاق

نمایش اتاق، نمایش عجیب، هم نمایشنامه اش و هم پشت صحنه اش. اتاق نمایشی بود از بیمارستانی در دوران کرونا و چالشهایی که برای کادر درمان بوجود اومد.

“ساشا” برای نوشتنش مدت طولانی رو در بیمارستانها گذروند، اما خودش زودتر از اونی رفت که حاصل زحماتش رو بتونه روی صحنه ببینه؛ روز قبل از اجرا فوت کرد. روحش شاد…

ایده ی اصلی طراحی های کار برگرفته از رقص بود، رقص پرستارهای خسته و پر استرسی که تو روزای پر استرس کرونا توی فضای مجازی پخش شد و موجی از امید رو به روزهای بهتر به راه انداخت، پرستارها شروع به رقصیدن کرده بودند، اون هم تو شرایطی که هیچ کس به اندازه ی اون ها تحت فشار نبود و هر چند ساعت یک بار فردی از دنیا میرفت.

سعی کردم تقابل این احساس ها رو در کار نشون بدم ، تضاد خستگی و درماندگیها در مقابل نیاز به زندگی و امید..

ایده اسم نمایش و لوگو تایپ از وجود اتاقی در بخش پرستاری یک بیمارستان گرفته شده بود.

اتاقی که پرستارها وقتی از خستگی و ناراحتی کم میاوردند میرفتند اونجا و شروع به گریه می کردند. دور از چشم باقی پرستارها و مراجعین، که امید و انرژی اونها رو ازشون نگیرند.

همه پسران من

همه پسران من داستان مردیه که در زمان جنگ قطعات هواپیما میفروشه، و باید بین نابودی شرکت و زندگیش و فروش جنسهای معیوب انتخاب میکرد که این خرابی قطعات باعث کشته شدن ۲۱ سرباز کشورش میشه.

ایده ی طراحی پوستر از دوراهی های غیر ممکن حکایت میکنه. دوراهی اخلاقی در بطن واقعیت.
تصور کنید درفضای شیمیایی جنگ، شما  یعنی پدرخانواده و دو پسرتون اگر دو ماسک در اختیار داشته باشید، اونها رو روی صورت چه کسانی میگذارید؟ خودتون یا فرزند و فرزند خواندتون؟ اگر شما شیمیایی بشید چه کسی از خانوادتون در طول مدت زندگی و ادامه ی جنگ دفاع کنه، چه کسی خانواده رو تامین ک

معمولا وقت ضبط تیزر اجراهای تئاتر با محدودیت های خیلی زیادی رو برو هستیم. اولین، مهمترین و پای ثابت تمام محدودیت ها منابع مالیه و بعد زمان. برای ضبط تیزر همه پسران من، فقط سه ساعت سالن رو در اختیار داشتیم و با یه دوربین و کمی تجهیزات رفتیم برای انجام کار.

 یادمه نور رو به سختی از جایی آوزون میکردم و یا از کسی میخواستم نگهش داره، بوم صدا رو روی دستم میگرفتم و اکشن میدادم . تایم برای چند بار گرفتن نداریم … بریم سراغ پلان بعدی.

وقتی فوتیج های خام روی میز تدوین به دستم رسید هر کسی که دیده بود مطمئن بود که نمایش بدون تیزر باید بره برای اجرا چون از این راش ها هیچ چیز در نمیاد.

تا صبح بیدار بودم، روش کار کردم و نریشن آخر تیزر رو با صدای گرفته ساعت ۵ صبح ضبط کردم و فرستادم برای بچه ها، فرید، مهیار، آرمین، محمدرضا… همه ذوق زده بودیم و  از نتیجه راضی .

نمایش نینوچکا

سر فیلمبرداری و ساخت نمایش کمدی نینوچکا، ۵، ۶ ورق استوری بورد همراه خودم به سالن برده بودم و اولین مواجهه ی من با آقای داخ، آقای امیر فضلی و بازیگرانی بود که هیچ شناختی از هم نداشتیم. 

استوری بوردهارو نشون میدادم و سعی میکردم توضیح بدم این دیالوگهای کوتاه و این زمان بندی های وارد و خارج شدن به قاب دوربین قرار هست در نهایت به چه چیزی تبدیل بشه، متوجه بودم که کسی به جز خودم از حرف هام سر در نمیاره.

عوامل با سردرگمی اما با مهربانی اجازه میدادن که خواسته هام رو بگم : “آقای امیر فضلی لطفا وارد قاب بشید، هزار و یک هزارو دو هزارو سه هزارو چهار لطفا یک اکت بی تعادل شدن داشته باشید؛ هزار و یک هزار و دو هزار و سه لطفا دیالوگتون به سمت بالا بگید و از سمت چپ خارج بشید.. کات، ممنون عالی بود… 

بعد از اتمام فیلم برداری احساس میکردم چند تن وزنه روی دوشمه، من بودم و راش هایی منقطع از دیالوگ ها و رفت و آمدهایی تصادفی که اگر چند ثانیه تفاوت داشتند تمام تیزر رو نابود میکرد.

بعد از آماده شدن و ارسالش توی گروه اما بازخوردها تمام خستگی رو از تنم بیرون کرد…

نمایش امیولیتور

اولد سی بروک